حقیقت

خدای متعال به حضرت داوود علیه السلام فرمودند: ای داوود،اگر روی گردانان از من چگونگی انتظارم برای آنان،مدارایم با آنان و اشتیاق مرا به ترک معصیتهایشان میدانستند،بدون شک از شوق آمدن به سوی من می مردند و بند بند وجودشان از محبت من از هم می گسست.

حقیقت

خدای متعال به حضرت داوود علیه السلام فرمودند: ای داوود،اگر روی گردانان از من چگونگی انتظارم برای آنان،مدارایم با آنان و اشتیاق مرا به ترک معصیتهایشان میدانستند،بدون شک از شوق آمدن به سوی من می مردند و بند بند وجودشان از محبت من از هم می گسست.

جستجوی خانه یا صاحبخانه

جستجوی خانه یا صاحبخانه



شخص عارفى از اولیاء خدا سالى اراده سفر حج نمود، پسرى داشت پرسید پدرجان کجا اراده دارى ، گفت : به زیارت خانه خدا مى روم ، پسر خیال کرد که هر کس خانه خدا را ببیند خدا را هم مى بیند،

 گفت : پدرجان مرا نیز همراه خود ببر،

پدر گفت : تو را صلاح نیست ، پسر اصرار نمود، او هم ناچار پسر را به دنبال خود به حج برد، تا به میقات رسیدند احرام بستند و لبیک گویان بر حرم داخل شدند، به محض ‍ ورود، آن پسر چنان متحیر شد که فورا به زمین افتاد و روح از بدنش ‍ بیرون رفت ، عارف دچار وحشت شده و مى گفت ، کجا رفت فرزند من و چه شد پاره جگر من

 ، از گوشه خانه خدا صدائى بلند شد، تو خانه را مى طلبیدى او را یافتى ، و پسر تو پروردگار و صاحب خانه را طلبید او هم به مراد خویش رسید، از هاتف غیبى صدائى شنید که او نه در قبر و نه در زمین و نه در بهشت است بلکه او جایگاهش در نزد پروردگار است.


برخورد منطقى با سخن چین

برخورد منطقى با سخن چین



شخصى سخن چین ، به حضور امام حسن مجتبی علیه السلام رسید.

عرض کرد:

فلانى از شما بدگویى مى کند.

امام علیه السلام به جاى تشویق چهره درهم کشید و به او فرمود:

تو مرا به زحمت انداختى .

از این که غیبت یک مسلمان را شنیدم باید درباره خود استغفار کنم و از این که گفتى آن شخص با بدگویى از من ، مرتکب گناه شده بایستى براى او نیز دعا کنم ...


احترام به قرآن

احترام به قرآن



شیخ محمد تقی آملی می گوید: زمستان بود و در منزل کرسی گذاشته بودیم. می خواستم قرآن بخوانم. قرآن را آوردم و با خود گفتم: در زیر کرسی اگر پایم را دراز کنم، اشکالی ندارد. پایم را دراز کردم و قرآن خواندم. فردا که در درس سیر و سلوک میرزا علی قاضی شرکت کردم، در اولین حرفی که به من زد، فرمود: آقا شیخ محمدتقی ! زیر کرسی هم باید در محضر قرآن پایمان را دراز نکنیم .

کم فروشی و چپاول

کم فروشی و چپاول



روزی عبدالملک (پنجمین خلیفه اموی) از امام زین العابدین علیه السلام درخواست موعظه کرد.


 حضرت فرمود: آیا واعظی بالاتر از قرآن وجود دارد؟ خداوند می‏فرماید: وَیْلٌ لِلْمُطَفَّفین؛ وای بر کم فروشان. (مطففّین: 1) وقتی سخن خدای متعال درباره کم فروشان چنین است، پس چگونه است حالِ کسی که همه اموال مردم را چپاول کند؟


نمیدانم

نمی دانم



از عالمی مسئله‏ای پرسیدند، گفت: نمی‏دانم.


 سؤال کننده گفت: شرم نمی‏کنی که به جهل و نادانی خود اعتراف می‏کنی.


گفت: چرا شرم کنم از گفتن کلمه‏ای که فرشتگان به آن سخن گفتند و هنگامی که خداوند درباره «اسماء» از آنها پرسید، گفتند: سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا الاّ ما عَلَّمْتَنا؛ خدایا ما چیزی نمی‏دانیم، جز آنچه تو به ما آموختی».