حقیقت

خدای متعال به حضرت داوود علیه السلام فرمودند: ای داوود،اگر روی گردانان از من چگونگی انتظارم برای آنان،مدارایم با آنان و اشتیاق مرا به ترک معصیتهایشان میدانستند،بدون شک از شوق آمدن به سوی من می مردند و بند بند وجودشان از محبت من از هم می گسست.

حقیقت

خدای متعال به حضرت داوود علیه السلام فرمودند: ای داوود،اگر روی گردانان از من چگونگی انتظارم برای آنان،مدارایم با آنان و اشتیاق مرا به ترک معصیتهایشان میدانستند،بدون شک از شوق آمدن به سوی من می مردند و بند بند وجودشان از محبت من از هم می گسست.

کم فروشی و چپاول

کم فروشی و چپاول



روزی عبدالملک (پنجمین خلیفه اموی) از امام زین العابدین علیه السلام درخواست موعظه کرد.


 حضرت فرمود: آیا واعظی بالاتر از قرآن وجود دارد؟ خداوند می‏فرماید: وَیْلٌ لِلْمُطَفَّفین؛ وای بر کم فروشان. (مطففّین: 1) وقتی سخن خدای متعال درباره کم فروشان چنین است، پس چگونه است حالِ کسی که همه اموال مردم را چپاول کند؟


نمیدانم

نمی دانم



از عالمی مسئله‏ای پرسیدند، گفت: نمی‏دانم.


 سؤال کننده گفت: شرم نمی‏کنی که به جهل و نادانی خود اعتراف می‏کنی.


گفت: چرا شرم کنم از گفتن کلمه‏ای که فرشتگان به آن سخن گفتند و هنگامی که خداوند درباره «اسماء» از آنها پرسید، گفتند: سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا الاّ ما عَلَّمْتَنا؛ خدایا ما چیزی نمی‏دانیم، جز آنچه تو به ما آموختی».


وفادار ترین مرد

وفادارترین مرد




از بزرگی پرسیدند وفادارترین مردی که دیدی که بود؟


گفت:" جوانی که هنوز ازدواج نکرده بود و هنوز نمی دانست همسرش کیست و چه شکل و قیافه ای خواهد داشت اما با این وجود هرگاه با دختری جوان برخورد می کرد از همسر آینده اش شرم و حیا پیشه می کرد وخود را کنار می کشید. او وفادار ترین مردی بود که در تمام عمرم دیده بودم . 

دستها

دستها



دستهای کوچکش توی دستم بود که ناگهانی و بدون مقدمه پرسید: وقتی آدمها می میرند  به کجا می‏رن؟ انتظار چنین سوالی رو نداشتم یکه خوردم ... گفتم چرا می پرسی ؟!


با شیرین زبونی گفت حالا شما بگو ...


گفتم عزیزم ، خوب معلومه پیش خدای خوب و  بزرگ .


گفت: پس نگرانی و ناراحتیت بخاطر چیه ...


گفتم چی ؟!


دستام رو با مهربونی فشرد و آروم ادامه داد اگه ... اگه من رفتم ...  پیش  کسی میرم  که جز خوبی ، چیزی ازش  ندیده‏ام پس ...



....................



آدم بودن و آدم ماندن


در محضر خدا گناه نکنیم

در محضر خدا گناه نکنیم



آمده است که یوسف حتی یک نگاه هم به زلیخا نکرد و الا به


گناه افتاده بود.


از عابدی سوال می شود که چه کنیم تا چشم چرانی نکنیم و آن عابد می گوید :


بنگر که : قبل از آنکه به آنجا بنگری ، چشمی در حال نگریستن به توست.



عالم محضر خداست در محضر خدا گناه نکنیم ...